(علاقمندان می توانند این کتاب را از کتابخانه دانشگاه امانت بگیرند.)
	 
	
	نام کتاب: ملت عشق
	 
	اثر: الیف شافاک؛ مترجم ارسلان فصیحی                                                                                                      
	ناشر: ققنوس (چاپ هفتاد و چهارم سال 1397)
	 
	خلاصه: 
	الیف شافاک (شفق) نویسنده ترک تبار، زاده (25 اکتبر 1973) در استراسبورگ فرانسه است. او بخش قابل توجهی از زندگی اش را در شهرهایی از جمله: بوستون، استانبول، مادرید، آنکارا، میشیگان، آریزونا و...گذرانده است. وی در زمینه های نویسندگی، سخنرانی، دانشگاه و حقوق زنان فعالیت میکند.
	 از نمونه های آثار او میتوان به: پنهان (1997)، برزخ (1998)، صوفی (1998)، تقدس نخستین دیوانگی ها (2004)، من و استادم (2013)، ملت عشق (2010) و... اشاره کرد.
	"ملت عشق" روایت سیر زندگی محنت زده ی زنی آمریکایی تبار است که در میانه ی چهل سالگی خویش با چالشی بنیادی روبه رو می شود. همان گونه که از عنوان کتاب بر می آید، داستان حول محور "عشق" و جوش و خروش حاصل از آن در زندگی افراد است.
	این اثر دارای شخصیت های متعددی است، اما پرسوناژهای اصلی کتاب اللا زنی آمریکایی، مولانای عهد قدیم قونیه و درویشی قلندری به نام شمس تبریزی است. پرسش های بنیادین مطرح در این کتاب و پاسخ های صوفی مابانه ی آن تفسیری عمیق از مفاهیم فلسفی زندگی همچون: رنج، عشق، اندوه و... بدست می دهد؛ 40 قاعده ای که از زبان شمس، یار روحانی مولانا در اثر ذکر شده حاوی مفاهیم جهان شمولی است که در همه اعصار و دوران ها متضمن ارزش و دارای اعتبار است. به عقیده ی من این اثر به فراخور حال هر شخص می تواند پاسخگو و درمانگر کاستی های ضمنی و نیازهای درونی میلیون ها نفر باشد.
	تحریر سیال نویسنده به ذهن شما این امکان را می دهد که از بند قیود زمان و مکان رهایی یابید و به سیر در زندگانی چندین شخصیت محوری که در فاصله های تاریخی بسیار متفاوتی به سر می برند بپردازید.
	 پرداخت شخصیت ها قوی است و تعدد شخصیت های داستانی باعث از هم گسیختگی و ناهمواری متن نگشته بلکه نوعی از انسجام و نظم روایی داستان همواره در متن محسوس است، در واقع داستان دارای سیکل صعودی و نزولی معینی است و تعدد هویت های داستانی موجب از هم گسیخته شدن رشته ی روایی داستان نگشته.
	با نگاهی گذرا به زندگی شخصی نویسنده می توان وجوه اشتراک و تشابهی میان تجربه های وی و مرد درویش مسلک درون داستان یافت. گویی این بی ثباتی و عدم سکون شخصیت خیالی "ع. زاهارا" آیینه ای تمام نما و انعکاسی از زندگی شخص شافاک است با اندکی شاخ و برگ و اضافات. چنان که وی هم بخش عمده ای از دوران جوانی و نوجوانی خویش را در میان شهرهای مختلف در حال گذار و جابه جایی و سفر بود.
	نقیصه ای که از منظر و دید من به داستان رواست نقطه ی پایانی است که نویسنده برای شخصیت زن معاصر در نظر گرفته؛ چنان که داستان در جهت سهل انگاری اللا و همسرش دیوید و خیانت آن دو نسبت به هم و سرانجام فروپاشی خانواده پیش رفته است. گویی نویسنده کم لطفی و بی مهری زن و مرد داستان به عنوان ارکان اصلی خانواده را می پذیرد و خیانت بارز زن و جدایی آنها را به انحراف در مسیر عشق توجیه می نماید.
	در واقع توجیهات واهی نویسنده که به غلط آنها را به عشق تعمیم می دهد به زعم من امری مذموم و نکوهیده و اشاعه ی نفی احترام به تعهد و تاهل است. زندگی اللا که نمونه ای از زندگی هزاران زن دچار بحران روحی است آنگونه که به ظاهر بر می آید القای این تفکر است که اشخاص با اندک رنجش و کم مهری از جانب نهاد گرم و مهمی چون خانواده مجاز به ترک و پشت پا زدن یا حتی خیانت حین تاهل در زندگی هستند و این جواز ناروا درون داستان به عشق تعبیر گشته و چندان که باید به ارزش مفاهیمی چون از خود گذشتگی، مادرانگی، زنانگی، و ایثار پرداخته نشده بلکه عشق از جنبه های سطحی تری بررسی گشته، نه به آن لحاظ که به خودی خود حاوی و متضمن ارزش است.
	به طور کلی آمیختگی موضوعات و شخصیت ها و زمان های روایت در عین اینکه بسیار متفاوت و از هم دورند اما همواره نکاتی عارفانه آنها را به هم پیوند می دهد و این پیوند به جا و یکدستی، مهارت مولف را در نوشتار به خوبی نمایان می سازد. همچنین جهان بینی نویسنده از منظر نگاه شخصیت های گوناگون مانند یک مرشد پیر، یک عارف دوره گرد، یک زن آمریکایی معاصر یا یک شاگرد دون پایه با جزئی نگری و ظرافت مناسب حال هر شخصیت به قلم کشیده شده و این از شاخصه هایی است که به اثر ترتیب و زیبایی خاصی بخشیده است.
	در انتها به تکه ای از کتاب ذیل صفحه ی 390 تحت عنوان قاعده ی سی و یکم شمس تبریزی بسنده می شود.
	قاعدهی سی و یکم:
	برای نزدیک شدن به حق باید قلبی مثل مخمل داشت، هر انسانی به شکلی نرم شدن را فرا می گیرد، بعضی ها حادثه ای را پشت سر می گذارند؛ بعضی ها مرضی کشنده را؛ بعضی ها درد فراق می کشند، بعضی ها درد از دست دادن مال... همگی بلاهای ناگهانی را پشت سر می گذاریم، بلاهایی که فرصتی فراهم می آوردند برای نرم کردن سختی های قلب. بعضی هایمان حکمت این بلایا را درک می کنیم و نرم می شویم، بعضی هایمان اما افسوس که سخت تر از پیش می شویم.
	مقدمه ای بر ملت عشق اثر الیف شافاک
	پروین حاجی آبادی، دانشجوی رشته ی زبان و ادبیات فارسی، ورودی 1394
	(با نگاهی بر ویکی پدیا)